کد مطلب:77832 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

حکمت 030











و سئل علیه السلام عن الایمان، فقال: «الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد، فالصبر منها علی اربع شعب: علی الشوق و الشفق و الزهد و الترقب، فمن اشتاق الی الجنه سلا عن الشهوات و من اشفق من النار اجتنب المحرمات و من زهد فی الدنیا

[صفحه 1226]

استهان بالمصیبات و من ارتقب الموت سارع الی الخیرات.» یعنی و پرسیده شد علیه السلام از اوصاف ایمان، پس گفت كه ایمان قائم است بر چهار ستون: بر صبر كردن و یقین داشتن و عادل بودن و جهاد كردن، پس ستون صبر از آن چهار ستون بر چهار شعبه است: بر شوق است و بر خوف است و بر بی رغبتی است و بر انتظار كشیدن است، پس كسی كه مشتاق شد به سوی بهشت فراموش كرد خواهشها و لذتها را و كسی كه ترسید از آتش دوری كند از محرمات و كسی كه بی رغبت شد از دنیا آسان می دارد مصیبتها را و كسی كه انتظار می كشد مرگ را می شتابد به سوی خیرات و كار نیك كردن.

«و الیقین منها علی اربع شعب: علی تبصره الفطنه و تاول الحكمه و موعظه العبره و سنه الاولین، فمن تبصر فی الفطنه تبینت له الحكمه و من تبینت له الحكمه. عرف العبره و من عرف العبره فكانما كان فی الاولین.» یعنی و یقین داشتن از آن چهار ستون بر چهار شعبه است بر بینا شدن به زیركی و تفسیر كردن حكمت است و پند گرفتن به آزمایش است و طریقه ی پیشینیان است، پس كسی كه بینا شد از زیركی ظاهر می شود از برای او حكمت كه كامل شد به علم و عمل باشد و كسی كه ظاهر شد از برای او حكمت، شناخت آزمودن خود را، پس گویا كه بوده است در حزب انبیای پیشین.

«و العدل علی اربع شعب: علی غائص الفهم و غور العلم و زهره الحكم و رساخه الحلم، فمن فهم علم غور العلم و من علم غور العلم صدر عن شرایع الحكم و من حلم لم یفرط فی امره و عاش فی الناس حمیدا.» یعنی و عدل كردن از آن چهار ستون بر چهار شعبه است: بر غوص كردن به فهم است و فرورفتن به علم است و روشن كردن حكم است و ثابت گردانیدن حلم و بردباری است، پس كسی كه فهمید غرض از كلام را دانست فرورفتن در علم را و كسی كه دانست فرورفتن در علم را برگشته است از آبگاههای حكم كردن و كسی كه حلیم و بردبار شد تقصیری نمی كند در كار خود و زندگی می كند در میان مردمان در حالتی كه ستوده شده است.

و الجهاد منها علی اربع شعب: علی الامر بالمعروف و النهی عن المنكر و الصدق فی المواطن و شنان الفاسقین، فمن امر بالمعروف شد ظهور المومنین و من نهی عن المنكر

[صفحه 1227]

ارغم انوف المنافقین و من صدق فی المواطن قضی ما علیه و من شنی ء الفاسقین و غضب لله، غضب الله له و ارضاه یوم القیامه.» یعنی و جهاد كردن از آن چهار ستون بر چهار شعبه است: بر امر كردن مردم است به آنچه خدا امر كرده است و بازداشتن مردم است از آنچه خدا نهی كرده است و راست گفتن در موقع راستی و بغض و دشمن داشتن فاسقان است، پس كسی كه امر كرد مردم را به اوامر خدا قوت داد پشت مومنان را و كسی كه منع كرد مردم را از منهیات خدا به خاك مالید بینی های منافقان را و كسی كه راست گفت در مواقعش ادا كرد و بجا آورد آنچه را كه واجب است بر او و كسی كه دشمن دارد فاسقان را و خشم كند از برای خشنودی خدا خشم كند خدا از برای او بر دشمنان او و خشنود گرداند او را در روز قیامت.

«و الكفر علی اربع قوائم: علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق، فمن تعمق لم ینب الی الحق و من كثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق و من زاغ ساءت عنده الحسنه و حسنت عنده السیئه و سكر سكر الضلاله و من شاق وعرت علیه طرقه و اعضل علیه امره و ضاق مخرجه.» یعنی و كفر ثابت است بر چهار ستون: بر ستون تعمق و كنجكاوی كردن در كارهای خدا و منازعه و مجادله كردن و منحرف گشتن از حق و مخالفت كردن از حق، پس كسی كه تعمق و كنجكاوی كند در كارهای خدایی، رجوع نكند به سوی حق، بلكه می رسد به ضلالت و گمراهی و كسی كه بسیار باشد منازعه و مجادله ی او به جهل و نادانی، همیشه باشد كوری او از حق، زیرا كه هر كه ملكه شود از برای او جهل و كسی كه منحرف گردد از حق، بد آینده شود در نظر او كارهای نیك و خوش آینده شود در نظر او كارهای بد و مست گردد به مستی گمراهی و كسی كه مخالفت حق كند دشوار شود بر او راههای رفتار او و مشكل گردد بر او كار او و تنگ گردد جای بیرون شدن از دشوار او.

«و الشك علی اربع شعب: علی التماری و الهول و التردد و الاستسلام، فمن جعل المراء دیدنا، لم یصبح لیله و من هاله ما بین یدیه، نكص علی عقبیه و من تردد فی الریب و طئته

[صفحه 1228]

سنابك الشیاطین و من استسلم لهلكه الدنیا و الاخره هلك فیهما.» یعنی و تشكیك در ایمان بر چهار شعبه است: مجادله كردن است و ترسیدن است و تردد داشتن است و گردن نهادن و تن در دادن است، پس كسی كه گردانید مجادله كردن را عادت خود، به صبح شادی نمی رسد شب اندوه او و كسی كه بترساند او را چیزهای پیش روی او، برگردد در كارهای خود بر پاشنه ی پای خود، یعنی باز پس رود از كارهای ضروریه ی خود و كسی كه متردد خاطر باشد به سبب شبهه كردن، گام زند و پامال گرداند او را سمهای شیاطین و كسی كه گردن نهاد و تن در داد امر هلاكت دنیا و آخرت را، هلاك شود در دنیا و آخرت.


صفحه 1226، 1227، 1228.